آیدا خانوم، دختر آراسته و برازنده
آیدا خانوم دختری شیرین و با صفا بود که در شهری کوچک در ایران زندگی می کرد. او عاشق گذراندن وقت در فضای باز، مراقبت از باغ خود و کاوش در مزارع و جنگل های اطراف بود. او همچنین به دلیل آراستگی باورنکردنی اش معروف بود که باعث درخشش و درخشش خانه اش می شد. او همیشه مرتب و مرتب بود و بسیاری از همسایگانش از توانایی های او در خانه داری شگفت زده می شدند. #
یک روز آیدا خانوم تصمیم گرفت به یک ماجراجویی به دریاچه ای نزدیک برود. او برای کشف مکان های جدید و کشف زیبایی های طبیعت هیجان زده بود. مادرش ابتدا کمی مردد بود، اما در نهایت به او اجازه رفتن داد. آیدا خانوم صبح زود راه افتاد و فقط چند وسیله با خودش برد. #
آیدا خانوم وقتی به دریاچه رسید، از زیبایی آن در حیرت بود. او روز را صرف تماشای مناظر و صداهای دریاچه و کاوش در گنجینه های پنهان آن کرد. او به خصوص از اینکه همه چیز مرتب و تمیز است تحت تأثیر قرار گرفت و خودش را دید که آرزو می کرد همیشه بتواند خانه اش را به این ترتیب مرتب و منظم نگه دارد. #
آیدا خانوم در راه خانه در روستای مجاور توقف کرد. روستاییان به استقبال او رفتند و به همان اندازه که از آراستگی و سازماندهی او متاثر شده بودند، روحیه ماجراجویانه او را تحت تأثیر قرار دادند. آنها با آغوش باز از او استقبال کردند و حتی به او پیشنهاد دادند که برای تمیز و مرتب نگه داشتن خانه اش مقداری وسایل نظافتی به او بدهند. #
آیدا خانوم با الهام از مهربانی و سخاوت روستاییان تصمیم گرفت با استفاده از وسایل خانه اش را به طور کامل تمیز کند. وقتی کارش تمام شد، خانه اش مثل همیشه تمیز و مرتب بود. آیدا خانوم احساس غرور و احساس موفقیتی کرد که قبلاً هرگز احساس نکرده بود. #
وقتی آیده خانوم به خانه برگشت، مادرش از مرتب و تمیزی خانه اش شگفت زده شد. او دخترش را به خاطر زحماتش ستود و از او به خاطر الگوی خوب برای روستاییان تشکر کرد. آیدا خانوم از آن به بعد سعی کرد عادت کند که مرتب خانه اش را نظافت کند تا درسی را که آن روز گرفته بود به یاد بیاورد. #
سرانجام داستان آیداه خانوم در سراسر روستا و فراتر از آن پیچید. مردم او را به خاطر سخت کوشی و اراده اش و به خاطر آموزش چنین درس مهمی در مورد اهمیت مراقبت از خانه تحسین می کردند. آیدا خانوم افتخار می کرد که چنین تفاوتی ایجاد کرده است و خوشحال بود که بخشی از آن بوده است. #