آغاز فروتن – انتخاب امیر برای آواز
امیر پسر متوسطی بود که در یک روستای کوچک زندگی می کرد. روزهایش با دوستانش در کوچه پس کوچه های باریک بازی می کرد و شب هایش پر از موسیقی مغازه همسایه بود. امیر نمی دانست، ماجرایی جادویی در شرف وقوع است. #
وزی مسابقه موسیقی در روستا اعلام شد. برنده فرصتی برای اجرای یک جشنواره موسیقی معتبر خواهد داشت. امیر از شرکت در آن هیجان زده شد و بلافاصله آهنگی را برای خواندن سرهم کرد. اما دوستانش شک داشتند و از او پرسیدند که آیا ارزش ریسک کردن را دارد؟ امیر مصمم بود و تصمیم گرفت امتحانش کند. #
بالاخره شب مسابقه فرا رسید. امیر عصبی و ترسیده بود، اما مصمم بود به آرزویش جامه عمل بپوشاند. روی صحنه رفت، چشمانش را بست و شروع به خواندن کرد. صدای او فضای اتاق را پر کرد و حضار مجذوب شدند. امیر این کار را کرده بود! او برنده مسابقه شده بود. #
امیر از هیجان و غرور به وجد آمد. او ریسک کرده بود و نتیجه داده بود. دوستانش شگفت زده شدند و به او تبریک گفتند. اما امیر می دانست که این تازه آغاز راه است. او مصمم بود سخت کار کند و از این فرصت نهایت استفاده را ببرد. #
امیر هفته ها مجدانه تمرین کرد و وقتی زمان جشنواره فرا رسید، آماده روی صحنه رفتن بود. چشمانش را بست و شروع به خواندن کرد. صدایش زیبا بود و تماشاگران مسحور شدند. امیر دوباره این کار را کرده بود! #
امیر پر از شادی شد. او به خود و دوستانش ثابت کرده بود که هر چیزی ممکن است اگر شما به آن فکر کنید. او اکنون یک ستاره شده بود و اگرچه سفرش تازه شروع شده بود، اما مطمئن بود که می تواند به آن برسد. #
امیر همان روز به خانه برگشت اما این بار با تحسین و احترام به او نگاه شد. او به همه نشان داده بود که با تلاش و فداکاری همه چیز ممکن است. امیر مصمم بود به کار سخت ادامه دهد و هرگز تسلیم نشود. #