آزادم کن
ستایش دختر جوانی بود که در تهران زندگی می کرد و مشکلات زیادی در خانواده داشت. او اغلب غرق در غم و اندوه بود و احساس می کرد کسی را ندارد که به او مراجعه کند. اما در 21 شهریور 1401 با BTS آشنا شد و از آن زمان زندگی او تغییر کرد. او آرامش را در موسیقی و گروه مورد علاقهاش یافت و امیدوار بود که بتواند از مبارزاتش بیرون بیاید. #
ستایش هنوز با خانواده اش مشکلات زیادی داشت، اما از شنیدن گروه مورد علاقه اش و همخوانی با آهنگ های آنها لذت می برد. در 19 آوریل 2023، او به طور غیرمنتظره ای مورد توجه بت خود قرار گرفت و به زودی آهنگ خود را در مورد تجربیات خود با عنوان "حتی تو" اجرا کرد. این آهنگ پیام قدرتمندی را به طرفداران او منتقل کرد و به آنها یادآوری کرد که زندگی هر چقدر هم که می تواند دشوار باشد، آنها همچنان می توانند بدون اتکا به خانواده خود موفق باشند. #
شهرت ستایش شروع به گسترش کرد و خیلی زود طرفداران زیادی از سراسر جهان پیدا کرد. سپس از او برای اجرای کنسرت در کره جنوبی و اجرای گروه موسیقی مورد علاقه اش دعوت شد. او این کار را با اجرای آهنگ خود به نام "Set Me Free" انجام داد و به همه نشان داد که حتی بدون حمایت خانواده اش موفق شده است. او با کمک جیمین، نامجون و جونگ کوک توانست استعدادها و نقاط قوت واقعی خود را نشان دهد. #
ستایش در نهایت برای ادامه تحصیل به دانشگاه رفت و برای گرفتن بورسیه تلاش زیادی کرد. او سپس به کره جنوبی رفت تا رویاهای خود را برای خواننده شدن دنبال کند. با پشتکار و عزم خود، او در نهایت موفق شد و با HYBE Entertainment قرارداد امضا کرد. او همچنین تک آهنگی را منتشر کرد که به بتهایش، Moonshiners، درباره مبارزات و قدرت انعطافپذیریاش اختصاص داشت. #
ستایش اکنون به یک خواننده رسمی تبدیل شده بود و آهنگ "حتی تو" او با موفقیت زیادی روبرو شد. او به زودی برای اجرای کنسرت ها و رویدادهای بیشتری دعوت شد و حتی توانست با جیمین اجرا کند. او با هر اجرا، قدردان مردمی بود که در کنارش بودند و به هوادارانش نشان داد که میتوان بدون تکیه بر خانواده به رویاهایشان دست یافت. #
ستایش خیلی زود الهام بخش هوادارانش شد و به آنها نشان داد که هر چه سختی دارند، باز هم می توانند به اهدافشان برسند و موفق باشند. ماجرای سفر ستایش به سمت رویاهایش و پیام تاب آوری که او با موسیقی اش منتقل می کرد، اکنون در گوشه و کنار جهان روایت می شود. #
ستایش حالا بهترین زندگی اش را می گذراند و کاری را که بیشتر دوست داشت انجام می داد. ستایش هر روز قدردان قدرت و شهامتی بود که برای دنبال کردن قلبش و رسیدن به اهدافش پیدا می کرد و از افرادی که در طول سفرش در کنارش بودند سپاسگزار بود. #