آریانا، هفت ساله، عاشق آشپزی و خلق آثار هنری زیبا است
آریانا هفت ساله بود، اما کودک معمولی نبود. او کنجکاو و ماجراجو بود و همیشه راه های جدید و هیجان انگیزی برای ابراز خلاقیت خود پیدا می کرد. امروز، او یک پروژه خاص در ذهن داشت: او می خواست دست خود را در آشپزی امتحان کند. او مواد را جمع کرد و شروع به تهیه غذا کرد و با دقت مخلوط و هم زد تا بوی ظرف آشپزخانه را پر کرد و آریانا از نتیجه راضی بود. #
همانطور که آریانا از خلاقیت های آشپزی خود لذت می برد، متوجه آثار هنری مادرش روی دیوار شد. او همیشه هنر مادرش را تحسین می کرد و در حالی که این قطعه را تحسین می کرد، تصمیم خود را گرفت که دست خود را در نقاشی امتحان کند. آن شب، آریانا به فروشگاه هنری محلی رفت و یک بوم، رنگ و قلم مو برداشت. او با هیجان برای شروع پروژه خود به خانه بازگشت. #
وقتی آریانا به خانه رسید، بلافاصله دست به کار شد. او با قاطعیت نقاشی میکشید، ضربههای قلماش سریع و مطمئن. در حین کار، احساس رضایت و شادی کرد و به زودی بوم با یک اثر هنری زیبا پر شد. آن شب با لبخندی بزرگ به خواب رفت. #
روز بعد، آریانا با نشان دادن آثار هنری خود به خانواده اش، سرشار از حس موفقیت بود. آنها از مهارت او شگفت زده شدند و مادرش به ویژه افتخار می کرد. از آن لحظه به بعد، آریانا تصمیم گرفت اوقات فراغت خود را به خلق آثار هنری زیبا و به اشتراک گذاری آنها با جهان اختصاص دهد. #
آریانا از کارهای هنری و آشپزی خود لذت می برد و مشتاق بود تا خلاقیت های خود را با دیگران به اشتراک بگذارد. او به زودی میزبان مهمانی های شام در خانه اش برای نشان دادن غذاهایش شد و همچنین شروع به فروش آثار هنری خود در مغازه هنری محلی کرد. با گذشت زمان، شهرت آریانا به عنوان یک هنرمند و آشپز با استعداد بیشتر شد و همه مشتاق بودند ببینند او در مرحله بعد چه خواهد کرد. #
با گذشت سالها، عشق آریانا به آشپزی و خلق آثار هنری زیبا بیشتر شد. اعتماد او به توانایی هایش نیز افزایش یافت و به زودی متوجه شد که می تواند بر هر مانعی که با آن روبرو می شود غلبه کند. هر چالشی که پیش روی او قرار می گرفت، آریانا مصمم بود که به رویاهایش برسد. #
آریانا حالا یک زن جوان بود، اما علاقه اش به آشپزی و هنر مثل همیشه قوی بود. او به توانایی های خود اطمینان داشت و می دانست که می تواند به آرزوهایش برسد. آریانا با هر اثر هنری و غذای جدیدی یک قدم به رسیدن به رویاهایش نزدیکتر می شد. #