آرزوی ویان – سفری برای کشف خود
ویان پسری کنجکاو و ماجراجو بود. او از کودکی مجذوب کار ماشینها و وسایل بود. او روزهای خود را صرف سرهمکردن با آنها میکرد، سعی میکرد بفهمد چگونه کار میکنند و چه کاری میتواند با آنها انجام دهد. اما او هرگز چیزی شبیه ماشین هایی که والدینش در مغازه خود داشتند ندیده بود. او مصمم بود که چیزی خاص برای والدینش بسازد، چیزی که باعث افتخار آنها شود. بنابراین، با عزمی که هرگز نمی دانست داشت، تصمیم گرفت تا رویای خود را به واقعیت تبدیل کند. #
ویان به سرعت متوجه شد که ماشینهای مغازه والدینش برای او پیچیدهتر از آن هستند که بتواند به تنهایی چیزی بسازد. او می دانست که باید قطعات مورد نیاز خود را پیدا کند، اما همچنین می دانست که گرفتن آنها بدون اجازه اشتباه است. او گیر کرده بود و نمی توانست بفهمد چگونه به سفر خود ادامه دهد. سپس، او ایده ای داشت - او قطعات مورد نیاز خود را پیدا می کرد و چیزی برای والدینش می ساخت. او مطمئن بود که اگر بتواند چیزی برای آنها بسازد، قسمت هایی را که باید ببرد جبران می کند. #
ویان در شهر رفت و به دنبال قطعات مورد نیاز خود گشت، اما به نظر میرسید هر چیزی که پیدا کرد یا خیلی گران بود یا اندازه مناسبی نداشت. وقتی به مغازه ای برخورد کرد که قطعات مستعمل می فروخت، او شروع به دلسردی کرد. او نمی توانست شانس خود را باور کند - این قطعات مورد نیاز او بود و او می توانست آنها را بخرد. او به سرعت قطعات مورد نیاز خود را جمع آوری کرد و با عجله به خانه رفت تا پروژه خود را شروع کند. #
ویان چند روز بعد را در خانه گذراند و قطعاتی را که پیدا کرده بود سرهم کرد و مونتاژ کرد. او نمی دانست چه چیزی می سازد، اما می دانست که قرار است خاص باشد. او تا دیروقت شب کار می کرد، به سختی می خورد یا می خوابید، تا اینکه بالاخره کارش تمام شد. او عقب نشینی کرد و از چیزی که ساخته بود شگفت زده شد - ماشینی با سوئیچ و دوربین که مخصوص والدینش ساخته شده بود. #
ویان وقتی ماشینی را که ساخته بود به والدینش تقدیم کرد، پر از غرور شد. پدر و مادرش شوکه و شگفت زده شده بودند و نمی توانستند باور کنند که او چیزی تا این حد ویژه برای آنها ساخته است. ویان توضیح داد که چگونه قطعات دستگاه را به دست آورده است، و متوجه شد که با وجود اینکه اقدامات او اشتباه بوده است، نتیجه چیز خاصی بوده و والدینش او را بخشیده اند. #
والدین ویان به خاطر عزم و سخت کوشی او به او افتخار می کردند. آنها به او توضیح دادند که چگونه گرفتن چیزها بدون اجازه اشتباه است، اما شجاعت او برای دنبال کردن رویاهایش و ساختن چیزی خاص برای آنها قابل ستایش است. ویان از این تجربه درس های مهمی گرفت و خوشحال بود که سفرش اهمیت پیروی از قوانین را به او آموخت. #
از آن زمان به بعد، ویان از قوانین پیروی کرد، در حالی که مصمم بود به دنبال رویاهای خود ادامه دهد. او می دانست که با سخت کوشی و کمی شجاعت، همه چیز ممکن است و مصمم بود که تمام رویاهایش را محقق کند. #