آرام پس از تلاش های فراوان در مدرسه استثنایی پذیرفته شد و داستان خود را چاپ کرد
آرام دختر جوانی بود با موهای مشکی و چشمان تیره. او کودکی کنجکاو و ماجراجو با روحیه ای شیطون بود. او آرزو داشت که در یک مدرسه معتبر شرکت کند و نشان خود را در جهان بگذارد. او مصمم بود که آن را محقق کند. #
آرام با پشتکار روی درسش کار می کرد و شبانه روز برای امتحانات آینده اش مطالعه می کرد. او مصمم بود که بهترین تأثیر را بگذارد تا بتواند در مدرسه رویایی خود پذیرفته شود. #
بالاخره پس از هفته ها تلاش و کوشش، آرام آماده شرکت در کنکور شد. عصبی بود، اما مصمم بود بهترین کار را انجام دهد. وقتی وارد سالن امتحان شد، احساس شجاعت کرد و می دانست که آماده است. #
آرام تمام او را در امتحان قرار داد، با اطمینان به سؤالات پاسخ داد و خودش را به حداکثر رساند. وقتی نتایج اعلام شد، از اینکه فهمید در مدرسه رویاهایش پذیرفته شده است، بسیار خوشحال شد! #
آرام از موفقیت خود خوشحال بود و مصمم بود که از زمان خود در مدرسه بهترین استفاده را ببرد. او شروع به نوشتن داستانی در مورد سفر خود کرد و اوج و فرودهای سفر خود به سمت موفقیت را به تصویر کشید. #
او روی داستانش کار کرد و کار کرد و هر کلمه و جمله را کامل کرد. بالاخره شاهکارش را تمام کرد و برای چاپ فرستاد. او به کار خود بسیار افتخار می کرد و برای به اشتراک گذاشتن آن با جهان هیجان زده بود. #
آرام به سفر خود و تمام کارهایی که به دست آورده بود نگاه کرد و پر از غرور شد. او سخت کار کرده بود، رویاهایش را دنبال کرده بود و آنها را به واقعیت تبدیل کرده بود. او گواه این بود که سخت کوشی و اراده نتیجه می دهد. #