لطفا تلفن همراه خود را بچرخانید.
ماجراهای حیوانات باران
باران دختر جوانی بود که حیوانات را بیش از هر چیز در دنیا دوست داشت. او علاقه زیادی به مراقبت از حیوانات داشت و آرزو داشت روزی دامپزشک شود. یک روز او تصمیم گرفت برای دیدن آنچه می تواند در مورد حیوانات بیاموزد به یک ماجراجویی برود. چمدانش را با وسایلی جمع کرد و با خانواده اش خداحافظی کرد و به راه افتاد. #
باران ساعت ها راه رفت تا اینکه به مزرعه کوچکی در لبه جنگل برخورد کرد. کشاورز و دخترش از او استقبال کردند و خیلی زود عاشق حیوانات مزرعه شد. او به مرغ ها غذا می داد، اسب ها و بزها را نوازش می کرد و حتی اجازه داشت در کار کشاورز به او کمک کند. او از اینکه هر حیوان چقدر متفاوت است و اینکه چقدر در مورد نحوه مراقبت از آنها یاد می گیرد شگفت زده شده بود. #
با گذشت روزها، باران بیشتر و بیشتر وقت خود را با حیوانات می گذراند و هر چه می توانست یاد می گرفت. او حتی با یک خرگوش هلندی و دو اسب دوست شد. او همیشه به دنبال راه های جدیدی برای مراقبت از آنها و خوشحال کردن آنها بود. باران از اینکه می تواند به حیوانات کمک کند بسیار خوشحال بود و شروع به آرزو کرد که روزی دامپزشک شود. #
پس از چند هفته، باران به مهارت های خود اعتماد بیشتری داشت و تصمیم گرفت که زمان آن رسیده است که به قسمت بعدی ماجراجویی خود برود. او با کشاورز و دخترش خداحافظی کرد، از همه کمک هایی که دریافت کرده بود تشکر کرد و راهی سفر شد تا حتی بیشتر درباره حیوانات بیاموزد. #
باران هفته ها سفر کرد و بیشتر و بیشتر درباره حیوانات یاد گرفت و تجربیات ارزشمندی به دست آورد. او از حیوانات وحشی مراقبت می کرد، در سفر به دامپزشک کمک می کرد و حتی در یک پناهگاه حیوانات کار می کرد. عشق او به حیوانات هر روز قوی تر می شد و او مصمم بود بهترین دامپزشکی شود که می توانست باشد. #
بلاخره باران احساس کرد آماده بازگشت به خانه است. او دانش و تجربه بسیار ارزشمندی را به دست آورده بود و مطمئن بود که اکنون تمام مهارت های مورد نیاز برای دنبال کردن رویای خود را برای دامپزشک شدن دارد. او وسایلش را جمع کرد و سفر خود را به خانه آغاز کرد. #
وقتی باران به خانه رسید، خانواده‌اش با جشنی بزرگ از او استقبال کردند. او با هیجان همه ماجراهای خود را به آنها گفت و درس های ارزشمندی را که آموخته بود به اشتراک گذاشت. باران با حمایت خانواده اش مصمم بود تا رویای دامپزشکی خود را محقق کند. #
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.