![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/05/img-vI0mRThC9SKgLF07pi849jg3.png)
ماجراجویی مودبانه
روزی روزگاری در یک شهر آرام، پسری زندگی می کرد که بسیار مودب و محترم بود. او دوست داشت با مادرش وقت بگذراند و همیشه آرام و آرام صحبت می کرد.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/05/img-j9XA6SLaOpvWvhvpnl12BNfO.png)
یک روز، مادر پسر از او خواست که برای خرید مواد لازم برای شام به فروشگاه مواد غذایی برود. پسر با اشتیاق پذیرفت و راهی سفر شد.#
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/05/img-OcNp3U4Qcrsv5pgzcKTWcc3m.png)
وقتی در بازار قدم می زد، پسر با فروشنده بداخلاق روبرو شد. با وجود رفتار ناخوشایند فروشنده، پسر با مهربانی صحبت کرد و اقلام لیست خود را خواست.#
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/05/img-YlkJ3y9VqJMgm9AB49DPlQvv.png)
فروشنده از رفتار مودبانه پسر متعجب شد و توصیه های ارزشمندی به او داد که کدام مواد را برای یک شام خوشمزه انتخاب کند.#
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/05/img-aZYsO2l5t8YhfgEIDrAwPbQb.png)
در راه خانه، پسر با یک توله سگ گم شده روبرو شد. او با مهربانی از رهگذری پرسید که آیا صاحب توله سگ را می شناسند.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/05/img-DVneJrCSeIwslc3OhJFrddX4.png)
رهگذر تحت تأثیر رفتار پسر قرار گرفت و به او کمک کرد تا صاحب توله سگ را پیدا کند. صاحبش از پسر تشکر کرد و از ادبش تعریف کرد.#
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/05/img-pz8jWLOZdj6iqN2Ibq1y8jDk.png)
وقتی پسر با مواد اولیه به خانه برگشت، مادرش به ادب او و اینکه چگونه با چالش هایی که با آن روبرو می شد کنار می آمد افتخار می کرد. شام خوشمزه ای با هم درست کردند.#
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/05/img-PAtyZzVMaO3SC9g90XxT0cQG.png)