![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/05/img-TY7QvZC2S96qH7ySIjpg7qWM.png)
ماجراجویی طلوع آفتاب
روزی روزگاری پسری به نام کورش بود که بیش از هر چیز عاشق خواب بود. زیر پتو خفه می شد و تا دیر وقت صبح می خوابید.#
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/05/img-8HSMST5SD0pDXjMS6fvYQylY.png)
روزی مادر کورش از زیبایی طلوع خورشید به او گفت. او گفت: "هر روز صبح، جهان با آسمانی رنگارنگ از خواب بیدار می شود." کوروش کنجکاو تصمیم گرفت روز بعد زود از خواب بیدار شود تا آن را ببیند.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/05/img-hrUrDHq45k77MlW7AtxjsW2J.png)
صبح روز بعد کورش با اکراه جلوی آفتاب برخاست. چشمان خواب آلودش را مالید و دمپایی هایش را پوشید و برای دیدن طلوع خورشید آماده شد.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/05/img-lyI0G2J9JSXDE8QC1yGASw7U.png)
او به بالای تپه ای نزدیک صعود کرد، نقطه ای عالی برای تماشای طلوع خورشید. کورش همانطور که منتظر بود قدردان آرامش و هوای تازه صبح زود بود.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/05/img-Jdt40HC3kqurCQfqjIMgyqks.png)
وقتی خورشید شروع به طلوع کرد، آسمان به آرامی از آبی تیره به سایه های نارنجی، صورتی و طلایی تبدیل شد. کورش چشمانش از هیبت گشاد شد و از منظره خیره کننده شگفت زده شد.#
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/05/img-xBqtv1O1ZVXsVslbm0No3kDV.png)
از آن روز به بعد کورش دیگر صبح ها نمی خوابید. او زیبایی و حس آرامشی را که با زود بیدار شدن و دیدن طلوع خورشید حاصل می شود کشف کرد.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/05/img-FBjs6k32UbHmoTBF4YeC6XGy.png)
کوروش اهمیت زود بیدار شدن و تجربه دنیا را در زمان حیات آموخت. او همیشه طلوع های باشکوه خورشید را که صبح هایش را پر از شادی می کرد گرامی می داشت.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/05/img-BWSNIuwLTN5luhsr9JnoE3Qx.png)