![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/06/img-9GyjvqdT3EBeBo21b5vBa7yi.png)
ماجراجویی جنگلی طلسم شده هستی
روزی روزگاری در روستایی کوچک دختری کنجکاو و ماجراجو به نام هستی زندگی می کرد. او عشق خاصی به همه حیوانات و پرندگان داشت و روزهای خود را به کاوش در جنگل های نزدیک می گذراند.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/06/img-fVgPxMjH1wOxXYMH1SVmZSPc.png)
هستی یک روز آفتابی مسیری پنهان در جنگل پیدا کرد. او که کنجکاو شده بود، تصمیم گرفت آن را دنبال کند و ببیند به کجا منتهی می شود. مسیر پیچید و پیچید و او را به یک بیشه زیبا و مسحور هدایت کرد.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/06/img-LzuGDEbFhD2Q7XWDuS6SNhZX.png)
هستی در نخلستان طلسم شده با خرگوش کوچک غمگینی برخورد کرد که پایش آسیب دیده بود. هستی میدانست که باید به خرگوش کمک کند و به آرامی پایش را نگه داشت و آن را با احتیاط با برگها پیچید.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/06/img-jiK4AOuR1FMvkVzPMEvxALOU.png)
در حالی که هستی از خرگوش مراقبت می کرد، حیوانات دیگر در بیشه به او نزدیک شدند و از او کمک خواستند. سنجاب با خز درهم، پرنده ای با بال شکسته و حتی آهوی خجالتی با خاری در پنجه اش.#
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/06/img-L5oWBHcIkzLJcxjiekbxc8aJ.png)
هستی می دانست که این حیوانات به او نیاز دارند، بنابراین تصمیم گرفت یک پناهگاه کوچک شفابخش برای آنها در بیشه طلسم بسازد. او مواد جمع آوری کرد و خستگی ناپذیر برای ایجاد یک پناهگاه امن کار کرد.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/06/img-4NXYh6lEXHse17r4wt8rqTJi.png)
خبر پخش شد و حیوانات از اطراف جنگل برای کمک به پناهگاه هستی آمدند. دختر جوان با قلب دلسوز و دستان مهربانش همه آنها را شفا داد و کمک کرد و دوستان مادام العمر پیدا کرد.#
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/06/img-EY0JxXkWtVS8XwBtIcEmbeLd.png)
ماجراجویی جنگلی مسحور هستی اهمیت مراقبت از حیوانات و پرندگان را به او آموخت. مهربانی و شفقت او دنیا را به مکانی بهتر تبدیل کرد و پیوندی جادویی بین همه موجودات زنده ایجاد کرد.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/06/img-ceQPe468EqqG6vCmjiM7oXNg.png)