لطفا تلفن همراه خود را بچرخانید.
علی، پسر مهربانی که حیوانات را دوست دارد
علی پسر مهربانی بود که حیوانات را دوست داشت. هر روز بعد از مدرسه، او یک پیاده روی طولانی در جنگل انجام می داد و موجودات مختلفی را که با آنها روبرو می شد تحسین می کرد. او به خصوص به درختان سرو بلند و پرندگان و سنجاب هایی که در شاخه های آنها بازی می کردند علاقه داشت. #
یک روز، علی تصمیم گرفت که سفری دورتر از همیشه در جنگل داشته باشد. او هیجان زده بود که ببیند ممکن است با چه موجودات جدیدی روبرو شود. پس از عبور از مسیری صخره ای به بالای تپه ای مرتفع رسید. همانطور که به پایین نگاه می کرد، با دیدن یک گوزن باشکوه که در علفزاری پایین ایستاده بود، با تعجب نفس نفس زد. #
علی به آرامی از تپه پایین آمد و می خواست از نزدیک به گوزن نگاه کند. وقتی نزدیکتر شد، متوجه شد که تنها نیست - چندین گوزن دیگر برای پیوستن به آن آمده بودند. علی در حالی که همه آنها را به زیبایی در کنار هم حرکت می‌کردند لبخند زد و احساس آرامش شدیدی داشت. #
علی در حالی که گوزن ها را تماشا می کرد، به این فکر کرد که چگونه آنها را در تمام این مدت بدیهی گرفته بود. او ناگهان متوجه شد که قدردانی و محافظت از این موجودات چقدر مهم است تا نسل های آینده نیز از آنها لذت ببرند. #
علی لبخندی زد و از گوزن به خاطر حضورش تشکر کرد - آن روز درس ارزشمندی به او داده بودند. او متوجه شد که باید بیشتر حواسش به موجودات اطرافش باشد و با آنها با احترام رفتار کند. #
از آن به بعد، علی مراقب تمام حیواناتی بود که با آنها روبرو می شد. او آموخت که چقدر مهم است که با آنها مهربان باشیم و راه هایی برای محافظت از آنها در برابر آسیب پیدا کنیم. #
سفر علی رو به پایان بود و وقتی به سمت خانه رفت، به تمام درس های ارزشمندی که در آن روز آموخته بود فکر کرد. او آموخته بود که حیوانات را باید تحسین کرد و به آنها احترام گذاشت و آنها را بدیهی انگاشت. #
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.