![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/10/img-D5txoHIOatEviqcaoy8k52Ye.png)
عذرخواهی شایلین از مادر محبوبش
روزی روزگاری در یک شهر کوچک دختری به نام شایلین زندگی می کرد. او به خاطر موهای مشکی براق، چشمان مشکی کنجکاو و ابروهای خیره کننده اش شهرت داشت.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/10/img-eWSVFs87kVjhCECFo51lZpYI.png)
یک روز شایلین به طور تصادفی مادرش را ناراحت کرد. او غم را در چشمان مادرش می دید و احساس ناراحتی می کرد.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/10/img-DEwv1x1NgWKhjGPZhSIkrFIx.png)
شایلین به سختی به این فکر می کرد که چگونه می تواند مادرش را جبران کند. او قصد داشت برای او نامه ای صمیمانه بنویسد و پشیمانی خود را ابراز کند.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/10/img-al6ni6cmQsZuSqQfyQtnNkYv.png)
او نامه را با "مامان عزیز" شروع کرد. سخنان او مملو از عشق، پشیمانی و قولی برای اصلاح دوباره چیزها بود.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/10/img-klAtddLXzYkIDKpFfHNbelmv.png)
شایلین نامه را روی بالش مادرش گذاشت، به این امید که عذرخواهی او به بهبود قلب مادرش کمک کند.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/10/img-IshF0Kk4cSBq7qso190xU9Ri.png)
بعداً مادر شایلین نامه را پیدا کرد. هنگام خواندن آن، چشمانش از اشک بخشش و درک سرازیر شد.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/10/img-RrfzD3A2se66UbqPJwCWgmrG.png)
مادر و دختر همدیگر را محکم در آغوش می گیرند و پیوندشان قوی تر از قبل است. این روز یادآور عشق نابود نشدنی آنها شد.#
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/10/img-WzUGYqrXvDDbymBo2q5qHF9x.png)