![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/08/img-6M6JjL0XVo9ChieFlI0dUp8F.png)
سفر ملینا به امید
ملینا جوان در حیاط مدرسه شلوغ متوجه گریه یکی از دوستانش شد. نزدیک شد، دلش پر از نگرانی شد.#
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/08/img-ChN6IctQoMiAAaSkxkFO6lc6.png)
"چرا گریه می کنی؟" ملینا با صدای ملایم و مهربانش پرسید. دوستش در حالی که اشک روی صورتش جاری بود پاسخ داد: "اسباب بازی مورد علاقه ام را گم کردم."
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/08/img-MaIl8wEPZwUz91uTAiQKnrbW.png)
"نگران نباش، با هم پیداش می کنیم!" ملینا اعلام کرد، روحش تزلزل ناپذیر است. وقتی دوستش جست و جو را آغاز کرد، امید در چشمانش جرقه زد.#
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/08/img-bixrOlCEJh0RVb0Q9iQeyeTu.png)
آنها به همه جا نگاه می کردند، زیر میزها، در باغ، حتی در اتاق زیر شیروانی مدرسه. اما اسباب بازی هیچ جا پیدا نشد.#
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/08/img-Nf7cHxiHXB06nUMSZXdqfvmb.png)
علیرغم شکست، ملینا امید خود را از دست نداد. او به دوستش اطمینان داد، "ما فردا آن را پیدا خواهیم کرد."
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/08/img-D8kae3MDctW39yemRxsrAIlx.png)
روز بعد، آنها اسباب بازی را در جعبه گمشده پیدا کردند. شادی دوست ملینا حد و مرز نداشت و پیروزی خود را جشن گرفتند.#
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/08/img-rbmECwSnYjMXZEVwmx5nTTWe.png)
خوش بینی ملینا آنها را به موفقیت رسانده بود. اشک های دوستش تبدیل به لبخند شد و ملینا قدرت امید و مهربانی را آموخت.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/08/img-Cr4Wt4TzZm7MVfjehnnn4RpN.png)