لطفا تلفن همراه خود را بچرخانید.
سفری برای کشف: قباد شجاعت خود را می یابد
قباد پسر جوان شجاعی بود که دوست داشت دنیای اطرافش را کشف کند. هر شب او مخفیانه از خانه بیرون می رفت و مصمم بود چیز جدیدی کشف کند. کنجکاوی او اغلب او را به مکان‌هایی می‌کشاند که هیچ‌کس تا به حال نرفته بود. او احساس شکست ناپذیری می کرد، مثل اینکه هیچ چیز نمی توانست او را از دستیابی به اهدافش باز دارد. #
امشب، قباد تصمیم گرفته بود که بیشتر از همیشه پیش رفته بود. او می‌دانست که اگر مادرش بفهمد نگران می‌شود، اما اکنون بیش از حد مشتاق بود که به عقب برگردد. قباد وقتی مسیر را در پیش گرفت، هیجان و انتظار عجیبی داشت، تقریباً انگار در حال شروع یک ماجراجویی هیجان‌انگیز است. #
قباد در حالی که راه می‌رفت، کمی ترسید. او از خانه دور بود و صداهای عجیبی از جنگل نزدیک به گوش می رسید. به نظر می رسید تاریکی در اطراف او بسته شده بود و او شروع به نگرانی کرد که دیگر هرگز به آن باز نخواهد گشت. ناگهان صدای ترقه بلندی از پشت سرش شنید و از ترس چیزی که پیدا کند دور خود چرخید. #
اما این فقط یک خرگوش کوچک بود که تا شب می پرید. قباد نفس راحتی کشید و با احساس شجاعت تازه ای که نمی دانسته بود به سفر خود ادامه داد. او از فکر کردن به خطراتی که ممکن بود با آن روبه‌رو شود، اکتفا نکرد، بلکه بر هیجان ناشناخته‌ها و قدرت دانشی که از این تجربه می‌توانست به دست آورد، تمرکز کرد. #
با فرا رسیدن شب، جسارت قباد بیشتر شد و سرانجام به پاکی در جنگل رسید. او می توانست نور درخشانی را از دور ببیند و در سینه خود کشش را احساس کرد، گویی چیزی او را به سمت خود فرا می خواند. او نور را دنبال کرد و به زودی خود را در جنگلی جادویی یافت که توسط کرم های شب تاب احاطه شده بود و پر از احتمال بود. #
قباد در آن لحظه به قدرت واقعی خود پی برد. او با ترس های خود روبرو شده بود و شجاعت و دانشی پیدا کرده بود که هرگز نمی دانست که دارد. او با هر چیزی که جنگل می توانست به سوی او پرتاب کند، شجاعت کرده بود و پیروز ظاهر شد. مادرش نگران بود، اما قباد آسیبی ندید و بهتر از آن بود- او شجاعت خود را پیدا کرده بود و آماده بود تا هر چیزی را که دنیا به سویش بیاورد، بپذیرد. #
قباد آن شب، کمی خسته، اما احساس موفقیت و غرور به خانه بازگشت. او می دانست که همیشه درس هایی را که در آن شب آموخته بود به خاطر می آورد. او با افتخار داستان خود را با خانواده و دوستانش به اشتراک گذاشت و همه آنها شجاعت او را در برابر سختی ها تحسین کردند. قباد سفری اکتشافی کرده بود و شجاعت واقعی خود را یافته بود. #
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.