لطفا تلفن همراه خود را بچرخانید.
رویاپرداز فوتبال
این آرزوی عبدالله ده ساله بود که در تیم ملی فوتبالیست حرفه ای شود. از زمانی که او یک پسر جوان بود، ساعت های بی شماری را صرف تمرین کرده بود تا اینکه این مهارت ها برای او طبیعت دوم شد. همه در همسایگی او را به عنوان رویاپرداز فوتبال می شناختند. او هر بازی را تماشا می کرد و با اشتیاق پا به پای ستارگان فوتبال می رفت. عبدالله نقشه ای در سر داشت: روزی در میدان می ایستد و مانند ستاره بازی می کند. #
عبدالله مصمم بود هر چه که می خواست به دنبال آرزویش برود. او همیشه تمرین می‌کرد و محدودیت‌های مهارت‌هایش را پشت سر می‌گذاشت، مدام سعی می‌کرد بهتر شود. اما هر چقدر هم که سخت کار می کرد، به نظر می رسید همیشه موانع بر سر راه بود. او با طرد شدن از سوی باشگاه های فوتبال و ناامیدی از سوی دیگر بازیکنان مواجه شد. اما عبدالله هرگز تسلیم نشد. #
به نظر می رسید رویای فوتبالی او همینطور باقی می ماند: یک رویا. تا اینکه یک روز یکی از بزرگترین تیم های کشور به او فرصت داد. عبدالله بسیار خوشحال شد. او سخت کار کرد تا خودش را ثابت کند و خیلی زود به تیم پیوست. او به آرزویش رسیده بود. #
او به موفقیت های خود بسیار افتخار می کرد و تلاش سخت او در نهایت نتیجه داده بود. عبدالله از بازیکنانی که برای مدت طولانی به آنها نگاه می کرد و عزم تازه یافته اش برای رسیدن به اهدافش قدردانی می کرد. مهم نیست که سفر پیش رو چقدر سخت بود، هیچ چیز او را از پیگیری رویاهای فوتبالی اش باز نمی داشت. #
عبدالله اکنون در تیم ملی فوتبال ایران حضور داشت و افتخار می کرد. عبدالله هر بار که پا به میدان می‌گذارد، تلاش‌هایی را که برای رسیدن به جایگاهش باید پشت سر گذاشته است، به یاد می‌آورد. او مصمم بود تا رویاهایش را محقق کند، مهم نیست که چقدر غیرممکن به نظر می رسیدند. سفر او پر از فراز و نشیب بود، اما او هرگز تسلیم نشد. #
عبدالله اکنون منبع الهام بسیاری از فوتبالیست های جوان محله بود. آنها از داستان او می دانستند و برای انگیزه به او نگاه می کردند. عبدالله همچنین مدافع هرگز تسلیم نشدن بود، مهم نیست که موانع چقدر سخت به نظر می رسید. سفر او پر از پیچ و خم بود، اما او همچنان به جلو فشار می آورد تا جایی که می خواست. #
داستان عبدالله برای همه کسانی که او را می شناختند الهام بخش بود و یادآوری این بود که اگر هرگز تسلیم نشوید، رویاها به حقیقت می پیوندند. مهم نبود که چند بار طرد شده یا هر چند وقت یک بار ناامیدی بر سر راهش آمده است، سفر عبدالله گواه این بود که اگر به خودت ایمان داشته باشی هیچ رویایی خیلی بزرگ نیست. #
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.