لطفا تلفن همراه خود را بچرخانید.
دو خرگوش بازیگوش
در شهر کوچکی پسری به نام پسری که خواهرش و خیلی اذیت می کند زندگی می کرد. او کودکی کنجکاو و ماجراجو بود و همیشه به دنبال هیجان بود. یک روز، او دو خرگوش پیدا کرد و تصمیم گرفت آنها را به عنوان حیوان خانگی نگه دارد.
پسری خواهرش و خیلی اذیت میکنه خیلی زود متوجه شد که اینها خرگوش های معمولی نیستند. آنها همیشه دست به شیطنت می زدند، خانه را خراب می کردند و خواهرش را آزار می دادند.
مصمم به آموزش دادن به خرگوش‌ها یک درس، پسری که خواهرش و خیلی اذیت می‌کند set out to catch them, but they were همیشه یک قدم از او جلوتر بودند.#
در تعقیب خرگوش‌ها، پسری که خواهرش و خیلی اذیت می‌کند شروع به درک اهمیت عدم ایجاد مشکل برای خانواده‌اش، به‌ویژه خواهرش کرد.
پسری که خواهرش و خیلی اذیت میکنه با عزم و اراده ای دوباره نقشه ای هوشمندانه برای گرفتن خرگوش ها ابداع کرد و از خواهرش کمک گرفت و قول داد با او مهربان تر باشد.
نقشه آنها عملی شد! خرگوش‌ها بالاخره گرفتار شدند و پسری که خواهرش و خیلی اذیت می‌کند به قول خود عمل کرد که با خواهرش مهربان‌تر و با حیوانات خانگی مسئولیت‌پذیرتر باشد.#
از همان روز پسری که خواهرش و خیلی اذیت می کند اهمیت رفتار با احترام و مهربانی با دیگران را آموخت و به همراه خواهرش از معاشرت با خرگوش های خانگی خود لذت بردند.
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.