![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/06/img-jOy8AVHyP8dyWqXnbXHB9XVE.png)
دوستی های غیر منتظره
روزی روزگاری دختر جوانی با موهای مشکی و چشمان قهوه ای در محله ای زندگی می کرد که خیلی دوستش داشت. او دوستان زیادی داشت و از جشن هایی که در آنجا برگزار می شد لذت می برد. یک روز خانواده اش تصمیم گرفتند که کوچ کنند.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/06/img-AQCXXO3vfW6yHr7icMbZXVdp.png)
دختر وقتی فهمید دلش سوخت. گریه کرد و التماس کرد که بماند، اما فایده ای نداشت. چند روز بعد وسایلشان را جمع کردند و محله را ترک کردند.#
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/06/img-18kSErXeTzr13a60v09VzWtL.png)
چند روز گذشت و خانواده اش در خانه جدیدشان مستقر شدند. دختر از پدر و مادرش پرسید که آیا می تواند بیرون برود و بازی کند؟ آنها موافقت کردند، و او به سمت ناشناخته رفت.#
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/06/img-QQfyCxofYtIjI6dYjluUm0lb.png)
دختر هنگام بازی متوجه دختر دیگری شد که تنها نشسته و گریه می کند. او به او نزدیک شد و پرسید: "چرا گریه می کنی؟ چه اشکالی دارد؟" دختر دیگر پاسخ داد: "دلم برای محله و دوستان قدیمی ام تنگ شده است."
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/06/img-imVKjPS355kz9tbOt2uQ1jwf.png)
دختر پاسخ داد: "این جالب است! من هم همین مشکل را دارم." دختر دیگر پیشنهاد داد: بیا با هم دوست باشیم و با هم بازی کنیم، نظر شما چیست؟ دختر با خوشحالی موافقت کرد، فکر می کرد این ایده عالی است.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/06/img-u9KrhQSKEhG5P9TUhVjv5tvk.png)
دخترها دوستان خوبی شدند و هر روز در محله جدیدشان با هم بازی می کردند. آنها دریافتند که تغییر همیشه چیز بدی نیست و با وجود شرایطی که دارند هنوز هم میتوانند خوش بگذرانند.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/06/img-VC4W2WujUvppoheWGU7CQ8Ox.png)
با گذشت زمان، آنها دوستان بیشتری در محله جدید خود پیدا کردند. آنها متوجه شدند که اگرچه همه چیز متفاوت است، اما هنوز هم می توانند از زندگی خود لذت ببرند و با هم خاطرات جدیدی بسازند.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/06/img-xnZhDShS33K4jEL5lrtgDFOm.png)