![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/10/img-OAXdP14pkNETUqjRbpa8RO9O.png)
تلاش کپسول گاز
در خانه ای محقر، زن مشغول پختن شام بود که بنزین تمام شد. مرد آلزایمر زده با نگاهی مصمم برای سوخت گیری به کپسول گاز برخاست.#
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/10/img-Rm48BBye74I1JuetaTQAc3lk.png)
در حالی که کپسول گاز در دستانش بود، روی آستان خانه ایستاد و به خورشید محو شده خیره شد و قبل از بیرون آمدن افکارش را جمع کرد.#
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/10/img-pMbS6RLF3wN4ik8MUXDVsUVO.png)
او در خیابان ها پرسه می زد، ذهنش تحت تأثیر آلزایمرها تیره شده بود، اما روحش ناامید بود. او در مأموریت یافتن پمپ بنزین بود.#
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/10/img-WMSCXxwUWs1WqDlhtdUuXBvT.png)
با وجود سردرگمی، او هرگز هدف خود را از دست نداد. او به صف در مقابل جایگاهی که گمان میکرد پمپ بنزین است، پیوست.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/10/img-1REa7QsKXNDtgYIZZkMu15TU.png)
پمپ بنزین نبود. اما یک غریبه مهربان به او در جهت درست اشاره کرد.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/10/img-8aqMmgUe7fvw9EuaaM0oE6M3.png)
بالاخره به پمپ بنزین رسید. یکی از کارمندان به پر کردن کپسول گاز او کمک کرد. آهی از روی آسودگی کشید. تلاش او به پایان رسید.#
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/10/img-UVbFWLoABKHBUMJimRvjruAg.png)
او پیروز به خانه بازگشت. زن می توانست پختن شام را تمام کند. فرزندشان که به تالاسمی مبتلا شده بود، لبخندی ضعیف و سرشار از شکرگزاری زد.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/10/img-0C8JCiL8EwyKXxpWSHR2EDSg.png)