![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/09/img-SyOAZy4wzhOLTWMUZuwO1fw7.png)
برخورد طلسم شده صالح
در شهری کوچک پسری باهوش و ماجراجو به نام صالح زندگی می کرد. او به دلیل کنجکاوی و عشق به کاوش در ناشناخته ها شهرت داشت.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/09/img-yXRO6bjP6MeL2VlsQY17Rvsx.png)
یک روز، صالح با درخشش طلایی عجیبی که از اعماق جنگل می آمد، برخورد کرد. او که کنجکاو شده بود، تصمیم گرفت تحقیق کند.#
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/09/img-OW8cpHlqx7FrukMiJ2XlKtkA.png)
وقتی نزدیک تر می شد، پری بال طلایی از نور بیرون آمد و صالح را مبهوت کرد. با این حال، او اجرا نشد. او مجذوب شده بود.#
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/09/img-bRc8G2NAfzkvkeUkt4HIhA3w.png)
پری خود را آیلا معرفی کرد و توضیح داد که او از طرف خداوند فرستاده شده است تا کسانی را که قلب های پاک دارند راهنمایی و آموزش دهد.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/09/img-v01ebIJOhULY8tVSPYf0M4ut.png)
آیلا به صالح اهمیت مهربانی، حقیقت و عشق را آموخت. صالح قول داد که همین را به دیگران بیاموزد و انسان بهتری شود.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/09/img-X2OWm3prGIf3vTOWE6g40az2.png)
سپس آیلا با لبخندی ملایم دوباره در نور فرو رفت و ناپدید شد و صالح را با قلبی پر از خرد باقی گذاشت.
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/09/img-L1KXAImbAMZYruuNMhkKRizw.png)
از آن روز به بعد صالح به عنوان پسری که عشق خدا را منعکس می کرد، شناخته شد و زندگی پر از مهربانی و حقیقت داشت.#
![](https://dastan.ai/wp-content/uploads/2023/09/img-5y1nkZq4RowFRUVaOqvLL6vy.png)